طالبان چه کسانی هستند؟ قسمت دوم

آیا تغییراتی در میدان ایجاد می شود؟

طالبان چه کسانی هستند؟ قسمت اول

از نظر سطحی، خیلی از مقامات طالبان نشان داده اند که می خواهند موضع شان در مورد مسائلی چون آموزش را میانه رو کنند. ولی نحوه حکومت آن ها احتمالا به درجه مقاومتی که آن ها از سوی مردم افغان می بینند بستگی خواهد داشت.

از سال 1919 تا سال 1929 افغانستان تحت حکومت یک پادشاه ترقی خواه به نام قاضی امان الله خان بود. در ابتدا او به خاطر پیروزی در جنگ سوم افغان ها با بریتانیا محبوب شد که در نهایت به استقلال افغانستان از بریتانیا ختم شد. خان در شروع حکومت خود یک سری اصلاحات انجام داد و هدفش مدرنیزه کردن کشور بود. در سال 1923 او یک قانون اساسی جدید را منتشر کرد که به همه جوامع قومی کشور حقوق برابر می داد و به دوران طولانی برده داری مبتنی بر طبقه پایان داد. در ضمن او مدارسی برای پسران و دختران ساخت، با غرب روابط تجاری ایجاد کرد، قانون حجاب برای زنان را لغو کرد و اقداماتی چون چندهمسری و ازدواج با کودکان را ممنوع کرد.

دو قیام در دوران امان الله خان

در واکنش به این تغییرات، خان در دوران حکومتش با دو قیام بزرگ مواجه شد. اولی در سال 1924 که از جنوب شروع شد و ادعا می شد از یک مشاجره در ازدواج آغاز شده است. این قیام بعد از خونریزی فراوان به پایان رسید. دومی در سال 1928 بود و از شمال کشور شروع شد. این قیام در واکنش به ثریا، همسر خان و چندین زن دیگر شروع شد که در جریان یک جلسه بزرگ رهبران طوایف، کشف حجاب کردند. رقبای خان از ناآرامی ایجاد شده به خاطر این اقدام ثریا استفاده کردند و می خواستند او را از قدرت ساقط کنند.

برای جلب حمایت مردم، آن ها عکس های ثریا با لباس های مجلسی کوتاه را منتشر کردند و 400 روحانی را دور هم جمع کردند تا یک فتوای دینی علیه خان به خاطر نقض ارزش های اسلامی صادر کنند. خان هم از قدرت کناره گیری کرد و به اروپا گریخت. او سه دهه بعد همان جا درگذشت. رهبران ملی بعدی از اشتباهات خان درس گرفتند و هرگاه می خواستند یک تغییر فرهنگی چشمگیر را پیشنهاد کنند، اطمینان حاصل می کردند که تغییرات به صورت تدریجی اعمال شود.

امان الله خان

محدودیت های مدرنیته در افغانستان

حکومت امان الله خان آزمونی بود برای محدودیت های مدرنیته در افغانستان و اختلاف بین اصلاحات و فرهنگ که حتی در حال حاضر هم وجود دارد را نشان داد. در حالی که شاید 20 سال حکومت دموکراتیک اشتهای افغان های ترقی خواه را برانگیخته باشد، بازگشت طالبان به قدرت نه تنها در ترس و خشونت بلکه در این اختلاف فرهنگی ریشه دارد که در کشور نفوذ کرده است. خیلی از افغان ها از ارزش های محافظه کارانه حمایت می کنند و تفسیر طالبان از قانون اسلام را شایسته می دانند یا حداقل مایل هستند برخی از محدودیت های گروه را (وقتی انتخاب بین طالبان و دولت فاسد افغان باشد) قبول کنند.

در حال حاضر مردمی که در منطق تحت کنترل طالبان زندگی می کنند شاهد خیلی از سیاست هایی بودند که در اواخر دهه 1990 مشاهده شده بود و طبق گزارش علی یاور عادلی، یک پژوهشگر ساکن کابل، چندین آزادی پایه ای در کشور مورد تهدید قرار گرفته است. او می گوید:

طالبان محدودیت های زیادی را اعمال می کنند. و مردم از این محدودیت ها تبعیت می کنند چون می دانند اگر پیروی نکنند چه پیامدهایی منتظر آن هاست.

راه بنداز جا بنداز طالبان

مشخص نیست طالبان چطور حکومت خواهند کرد اما احتمالا این مساله به درجه مقاومتی که آن ها از سوی مردم افغان می بینند بستگی خواهد داشت. خیلی از جوان ها و افراد لیبرال در افغانستان قوانین طالبان را قبول نمی کنند ولی اینکه چقدر برای آزادی شان ارزش قائل هستند و آیا در برابر طالبان مقاومت می کنند یا نه، آزمون واقعی تغییرات فرهنگی است.

از نظر سطحی، خیلی از مقامات طالبان نشان داده اند که می خواهند موضع شان در مورد مسائلی چون آموزش را میانه رو کنند. سراج الدین حقانی، یکی از معاونین اصلی رهبر بزرگ طالبان در مطلبی برای نیویورک تایمز ادعای مشابهی داشته است. او می نویسد:

من مطمئن هستم دور از تسلط بیگانه و مداخله آن ها، ما راهی برای ساختن یک سیستم اسلامی پیدا می کنیم که در آن همه افغان ها حقوق برابر دارند و از حقوق زنان که در اسلام مشخص شده حفاظت می شود (از حق آموزش تا حق اشتغال) و پایه و اساس آن، فرصت برابر است.

گزارش گروه بحران

در ضمن نمایندگان طالبان در دوحه در مذاکره با آمریکایی ها گفتند که نمی خواهند قوانین سخت و دشواری که توسط وزارت امر به معروف و نهی از منکر گروه اجرایی شده را دوباره به مردم تحمیل کنند. در گزارش گروه بحران هم این احتمال مطرح شده که احتمالا طالبان حق زنان برای آموزش و اشتغال را قبول می کند ولی همچنان بر تفکیک مدارس و محل کار اصرار می ورزد. بدین ترتیب پس زدن طالبان از سوی کشورهای خارجی و متوقف شدن احتمالی کمک های توسعه ای کلیدی کاهش می یابد. اما این تغییرات همچنان محدودکننده تر از سیاست های دولت افغان است و در بیشتر موارد در استانداردهای حقوق بشری جای نمی گیرد. مهم تر از همه، درست است که شاید چنین تفکری در برخی حلقه های طالبان وجود داشته باشد اما هنوز به سیاست رسمی طالبان تبدیل نشده است.

طالبان چطور سیاست سازی می کند؟

طبق گفته های عبدالباسط، یک پژوهشگر در دانشگاه فناوری نانیانگ سنگاپور هیچ سندی وجود ندارد که دورنمای طالبان برای افغانستان را مشخص کند. این گروه قانون اساسی سال 2004 افغنستان را رد کرد ولی هیچ گاه قانون اساسی خود را منتشر نکرد. آن ها خود را متعهد به اجرای هیچ سیاستی نمی دانند چون نمی خواهند مسئول و پاسخگو باشند. در واقع طالبان با روش ارتجاعی حکومت می کند و باورهای اسلامی هسته‌ای اش را حفظ می کند ولی در اجرا براساس فشارهای خارجی، فضا را برای انعطاف باز می گذارد.

طالبان، یک گروه شورشی و دشمن مشترک

همه این ها در اصل به این خاطر است که طالبان یک گروه شورشی است و دلیل ایجادش هم یک دشمن مشترک بوده است. حالا چه مجاهدین باشد چه نیروهای آمریکایی. دیپالی موخوپادهیای، استاد روابط عمومی و بین الملل در دانشگاه کلمبیا در مورد ایرادات داشتن چنین هویتی صحبت کرده است. او می گوید یک تفاوت پایه ای بین یک گروه شورشی و یک گروه شورشی حاکم وجود دارد.

تاکنون آن ها مامور ایجاد اختلال و نابودی بوده اند و این با ایجاد سازنده یک نظم سیاسی که موردقبول مردم باشد متفاوت است.

در واکنش به این ابهام، چندین کارشناس و سازمان سعی کردند به گمانه زنی در مورد نحوه سیاست سازی طالبان بپردازند. یک گزارش مشابه از سوی نهاد صلح آمریکا منتشر شد:

طالبان سیاست ها را براساس سه فاکتور هسته ای می سازد و قبول می کند: امنیت، انشعابات سیاسی و تناسب منطقه ای. خیلی از سیاست ها به تمام زمینه های نگرانی تعلق دارند. یعنی ترکیبی از فعالان نظامی، مدنی و دینی مسئول سیاست سازی در داخل این جنبش هستند. هرچند شاید رهبریت طالبان می خواهد یک تصویر سازمان دهی شده و سلسله مراتبی از حکومتش ارائه کند ولی سیاست سازی آن ها در عمل همان قدر که از پایین به بالا بوده، از بالا به پایین هم بوده است.

وندا فلاب براون، یک مقام ارشد در نهاد بروکینگز، با این ارزیابی موافق است و می گوید:

خیلی از قوانین توسط فرماندهان گوناگون به شکل متفاوتی اجرا می شوند. بنابراین هیچ مجموعه متحدالشکلی از قوانین آن ها وجود ندارد.

با توجه به اینکه دادگاه های طالبان تحت قانون اسلام عمل می کنند و تفسیر قابل توجهی از این قانون دارند، هیچ سیستم قضایی وجود ندارد که هرگونه استانداردسازی سیاست ها را ایجاد کند.

آسنه سیرستاد، نویسنده نروژی چه نوشته است؟

این انعطاف در حکومت را به بهترین شکل می توان در سیاست آموزشی طالبان برای دختران دید. آسنه سیرستاد، نویسنده نروژی در رمان پرفروشش که در سال 2003 منتشر شد تصویری ترسناک از زندگی زنان افغان تحت حکومت ستمگر طالبان ارائه می کند. او به برخی سازه های نهادی مشخص که رفتار را فرموله می کنند اشاره می کند. به عنوان مثال به دانش آموزان ریاضی را با گلوله، سلاح و کافران آموزش می دهند. نکته جالب تر تصویرسازی او از ساختارهای پیچیده جامعه است که در آن ایده آل هایی که در مردسالاری و زن ستیزی ریشه دارد در اولویت قرار می گیرند؛ حتی در خانواده هایی که لیبرال تر به نظر می رسند.

سلطان خان بدون شک ضدقهرمان رمان است و همسران و بچه های او همه به عنوان عناصر فعال در یک چرخه ثبت ظلم به نمایش در می آیند که خطوط بین قربانی و مجرم را تار می کنند. در این اثر سیرستاد، زنان به عنوان یک موجود متمایز و صغیر در افغانستان دیده می شوند؛ بدون توجه به اینکه چه کسی در رده های بالای قدرت در کشور حضور دارد. سکسیسم یک محصول جانبی فرهنگ است نه سیاست. و قوانین طبق عادات بومی شکل می گیرند.در افغانستان، بخش هایی که از نظر فرهنگی ترقی خواه تر هستند، مقرراتی برای آموزش دختران از طریق نهادهای غیرسودمحور یا دولتی دارند. حتی اگر این بخش ها از کشور در اختیار طالبان باشند.

تفاوت های فرهنگی در افغانستان

پشتون ها

برای درک تفاوت های فرهنگی در افغانستان، باید قومیت های متفاوت و بی شمار آن را درک کرد و اینکه هرکدام از آن ها در طول تاریخ این کشور چطور شکل گرفته، رنج کشیده و رونق یافته است. این یک کار خیلی سنگین است ولی به طور خلاصه می توان گفت بخش هایی که در اختیار طالبان است، بخش هایی که فرهنگ سفت و سخت و محافظه کارانه تری دارد، بیشتر بخش هایی از افغانستان که در آن ها اکثر مردم پشتون هستند. به عنوان مثال جنوب و شرق کشور مدت های طولانی است که سنگر طالبان بوده است. بیشتر این مساله به خاطر هم مرزی با پاکستان و سبک زندگی کوچ نشینی طوایف پشتون در این منطقه است. بهتر است به این نکته هم اشاره کنیم که طالبان یک گروه پشتون است و همیشه قومیت و قوم و خویش خود را بر دیگر گروه ها ارجح دانسته است.

تاجیک ها و هزاره ها و ترکمن ها و ایماق ها

در مقابل، بخش هایی از کشور که در اختیار تاجیک هاست (بیشتر در شمال) همیشه با طالبان مخالفت کرده است. تاجیک ها از مجاورت با امپراطوری ایران سود برده اند و فرهنگ ایرانی را بالا برده اند. در نتیجه 14 شهر از 20 شهر بزرگ افغانستان در مناطق تاجیک هاست و آن ها از نظر اجتماعی لیبرال تر از سایر بخش های کشور هستند. ازبک ها، هزاره ها، ترکمن ها و ایماق ها درصد کوچکی از جمعیت افغان را تشکیل می دهند و نه به اندازه پشتون های جنوب طرفدار طالبان هستند و نه به اندازه تاجیک های شمال، ضدطالبان. افکار عمومی در کشور به خاطر این تفاوت های فرهنگی و منطقه ای دگوگون می شود و همین نکته هم فاکتور تعیین کننده کلیدی در نحوه حکومت طالبان بر آن هاست.

چگونه افکار عمومی به سیاست های طالبان واکنش نشان می دهد؟

با توجه به مثال آموزش دختران، اولین نکته مهم این است که دورنما در مقایسه با سال 2001 چقدر تغییر کرده است. طبق گزارشی که نهاد دیده بان حقوق بشر منتشر کرده، از سال 2002 در شهرهایی که تحت حکومت دولت افغان بوده میلیون ها دختر به مدرسه رفته اند.

آمار و ارقام

پاتریشیا گوسمن، یک معاون مدیر در نهاد دیده بان حقوق بشر و یکی از نویسندگان گزارش مورداشاره، در مصاحبه تلفنی که با indianexpress.com داشت این ارقام را در بافت کشور افغانستان توضیح داد:

یافته ها به صورت غیریکنواخت توزیع شده است. در مناطق شهری دختران بیشتر از دختران مناطق روستایی کشور فرصت تحصیل پیدا کرده اند. از سال 2014 فساد در وزارت آموزش، تعصبات در حمایت از مدارس دخترانه، محافظه کاری تثبیت شده و افزایش ناامنی کار را برای تحصیل دختران دشوارتر کرده است. در طول دو دهه گذشته در مناطق شهری و در مناطق دور از مناقشه، دختران بیشتری در مدرسه ثبت نام کرده اند. در نتیجه یک تغییر طرز فکر در بین جوامع اتفاق افتاده است. یکی از دلایل مهم آن هم اعضای جوان تر خانواده مثل برادران و … بوده است که پدران و پدربزرگ های بی میل را قانع کرده اند این تغییر را بپذیرند. در مناطق روستایی و سنگرهای طالبان، این تغییر کمتر برجسته بوده ولی باز هم چشمگیر است.

تفاوت منطقه ای

گزارش نهاد دیده بان حقوق بشر این تفاوت ها را بیشتر به ما نشان می دهد و مشخص می کند در مناطقی چون قندوز و لوگر (به ترتیب در شمال و شرق کشور) مدارس دخترانه اجازه دارند به فعالیت ادامه دهند در حالی که در برخی بخش های استان هلمند در جنوب، هیچ مدرسه دخترانه ای وجود ندارد. یکی از سخنگویان طالبان در این باره مصاحبه کرده است و از گفته های او هم می توان این تفاوت های منطقه ای را درک کرد.

ما باید هنجارهای بومی را در نظر بگیریم. ما نمی توانیم از بالا فشار بیاوریم. ما سعی می کنیم ذهنیت افراد را عوض کنیم. استان قوندوز با استان هلمند متفاوت است. ما نمی توانیم قوانین و مقررات یکسان را در تمام افغانستان اجرا کنیم. باید مورد به مورد بررسی کرد. تا زمانی که تمام کشور تحت کنترل ما باشد.

آمار حجاب

برخی از بخش های این اظهارات واقعیت دارد. ولی در کل بیشتر مردم افغان می خواهند به زنان آزادی های بیشتری بدهند. این وضعیت با گذشته تغییر کرده است. طبق یک نظرسنجی که در سال 2019 توسط بنیاد آسیا انجام شد، 99 درصد افغان ها همچنان طرفدار پوشش محافظه کارانه زنان هستند (برقع، نقاب، چادر، حجاب کامل و حجاب شل) و 86 درصد باور دارند زنان باید بتوانند به آموزش دسترسی داشته باشند. اما باید این آمار را بهتر توضیح داد چون آن ها آموزش پایه ای را قبول کرده اند اما تنها 38 درصد از مردان فکر می کنند زنان باید فرصت های آموزشی برابر با آن ها داشته باشند.

درصد پراکندگی نظر مردم افغانستان راجع به پوشش زنان
نگاه به پوشش زنان در میان مردم افغانستان به نسبت منطقه جغرافیایی. آزادی پوشش زنان در مناطق مرکزی و مرتفع، هزاره نشین، کابل و هرات بیشتر است.

این الگو در مناطق تحت کنترل طالبان هم به همین شکل است. اساسا طبق گزارش USIP که قبلا گفته شد، در حکومت طالبان اگر جامعه موردنظر طرفدار این مساله باشد، دختران اجازه دارند تا کلاس ششم به مدرسه بروند. ولی اگر جامعه طرفدار این ایده نباشد، مدارس دخترانه بسته می شوند.

نظر مخالف

عادلی، پژوهشگر ساکن کابل، با این مفهوم سازی موافق نیست. او می گوید:

این تقسیم بندی مناطق شهری و روستایی یک افسانه است. زنان در مناطق روستایی هم می خواهند کودکانشان دسترسی به آموزش، بهداشت و آزادی داشته باشند. درست مثل زنان در مناطق شهری. فقط مساله این است که آن ها غالبا راهی برای طرفداری از این ایده و به زبان آوردنش ندارند.

گوسمن هم ادعاهای عادلی را تایید می کند و به این نکته اشاره می کند که حتی در مناطق ترقی خواه با طالبان، مذاکره زیادی در مورد مسائل حقوق بشری وجود ندارد. شما فقط آن را قبول می کنید.

طالبان مانند گذشته؟

در حال حاضر مناطقی که تحت کنترل طالبان هستند مثل دهه 1990 اداره نمی شوند و سختگیری ها در آن حد نیست. هرچند مشخص نیست این مساله به این خاطر است که این گروه به دلایلی در حال حاضر میانه روتر شده است یا اینکه آن ها منتظر هستند قدرت را در تمام کشور به دست بگیرند و بعد سیاست های سخت و بی رحمانه قبلی را دوباره بر مردم تحمیل کنند. اما برای برخی از مردم این سوال ها در کل بی ربط هستند. موخوپادهیای در این باره می گوید:

تفاوت ها در حکومت منطقه ای تنها در حواشی است. هدف کلی طالبان همچنان ایجاد یک امارت و به حاشیه بردن بقیه فقط به خاطر آن امارت است.

قسمت های دیگر:

دیدگاهتان را بنویسید