چین جهان را تسخیر نخواهد کرد

مرزهای سیاسی چین در تاریخ 3 هزار ساله‌اش در یک دقیقه:

برتری جهانی چین، مشکل آمریکا نیست!

در حالی که آمریکا با مشکلات خود درگیر است، برتری جهانی چین در آینده یکی از این مشکلات نخواهد بود. گذشته از حضور در موقعیت قدرت غافلگیرکننده، چین و رهبری کمونیستش با بحران ‌های داخلی قریب‌ الوقوع در چند جبهه مواجه است و این وضعیت نه تنها موجودیت حزب کمونیست چین که موجودیت کشور چین به عنوان یک کشور متحد را تهدید می ‌کند. به علاوه موانع غیرقابل عبور زیادی وجود دارد که به صورت جدی مزاحم منافع اصلی آمریکا یا گسترش تاثیرش در آن سوی سواحلش است.

اولا اگر هدف دولت چین فرافکنی قدرتش است، جغرافیای این کشور واقعا وحشتناک است. مناطق مسطح بی پایان در مغولستان و سیبری در شمال، بیابان‌ ها و کوه ‌ها در غرب، کوه ‌های بیشتر و جنگل متراکم در جنوب، در حالی که ساحل شرقی‌ اش توسط کشورهایی احاطه شده که از چین توسعه ‌طلب می ‌ترسند. کره، ژاپن و فیلیپین در کنار سایر بازیگران منطقه ‌ای درگیر مثل ویتنام، اندونزی و هند به سختی تلاش خواهند کرد که چین را در بن ‌بست قرار دهند. چین یکی از وابسته ‌ترین کشورها به تجارت در نظم کنونی جهان است و در صورت وقوع هرگونه مناقشه ‌ای در دریاهای جنوب یا شرق چین، این کشور با مشکلات زیادی در دسترسی به زنجیره تامین مواجه می ‌شود.

مشکلات جغرافیای چین

جغرافیای داخلی چین هم مشکلات خاص خود را به همراه دارد. به عنوان مثال، این کشور به صورت جدی از نظر مواد غذایی بسته شده است. یک نکته آماری شوکه ‌کننده در این زمینه وجود دارد: براساس سرانه، چین زمین کشاورزی قابل کشت کمتری در مقایسه با عربستان دارد. زمین‌ های زراعی چین نیازمند مقادیر زیاد کودهای پتروشیمی و کارگران است تا بتوان آن ‌ها را در سطح سازنده حفظ کرد. به علاوه کمبود آبراه‌ های شرق به غرب به هم پیوسته باعث شده انتقال مقادیر زیاد محصولات در داخل کشور (از محل تولید مواد غذایی تا استان ‌های پرجمعیت ساحلی شرقی) گران و غیرموثر باشد. چین با فاصله بزرگترین واردکننده مواد غذایی است و به شدت به زنجیره ‌های تامین جهانی و دسترسی به بازارها وابسته است.

حفظ ثبات داخلی

در زمینه حفظ ثبات داخلی، وسعت محض چین باعث ایجاد مشکلات منطقه ای و قومی شده است. تجمعات بزرگی از اویغورها و تبتی ‌ها به طرز ناراحت ‌کننده‌ای در مناطق استراتژیک و دور از پکن قرار گرفته ‌اند و گروه ‌های قومی کوچکتر و متفاوتی در جنگل ‌های کوهستانی جنوب کشور ساکن هستند. حزب کمونیست چین با خطرات جدایی ‌طلبانه دائمی و چندگانه دور از هسته‌اش مواجه است. بقیه تهدیدات هم به صورت مستقیم به جغرافیای کشور مربوط است.

استان ‌های ساحلی شرقی ثروتمندتر هستند؛ مثل جیانگسو و ژجیانگ. آن ‌ها می ‌خواهند بیشتر با کشورهای ثروتمندی چون ژاپن و کره و سایر بخش ‌های جهان مراوده داشته باشند نه سرزمین داخلی چین و مناطق عقیم غرب کشور. این استان ‌ها به صورت تاریخی در مقابل قدرت کنترل پکن مقاومت کرده ‌اند و اقدامات اخیر حزب کمونیست چین علیه بخش فناوری شانگهای محور و طبقه اجتماعی میلیاردرش را باید در همین راستا تحلیل کرد. تصمیم این حزب در تلاش برای جلوگیری از وقوع اتفاقی مثل انقلاب سنگ نفت (نفت شیل) آمریکا در چین هم در همین زمینه است چون ذخایر نفت شیل کشوردر سیچوان قرار گرفته که منطقه ‌ای بزرگ، ثروتمند و از نظر فرهنگی متمایز است.

مشکلات جمعیتی چین

در جبهه جمعیتی، پروژه های مهندسی اجتماعی حزب کمونیست چین در ادامه به مشکلات کشور اضافه خواهند کرد. از ترکیب شهرنشینی توده ای اجباری، قحطی به دست دولت، سیاست های دو فرزندی و بعد تک فرزندی، ملغمه ای ایجاد شده که باعث شده این حزب با یک فروپاشی جمعیتی مواجه باشد. مهم تر از همه کشور، مالیات دهنده ها، کارگران و مصرف کننده هایش را از دست می دهد. بدتر از آن اینکه تغییر ایجادشده و اتخاذ سیاست تک فرزندی در دهه 1980 شدت بحران پیش رو را تقویت کرد و باعث شد اپیدمی سقط جنین جنسیت انتخابی ایجاد شود. دقیقا همان زمان که اقتصاد چین دچار فروپاشی می شود، ده ها میلیون مرد جوان نمی توانند شغل یا دوست دختر پیدا کنند. این در حالی است که در سال 2030 چین به ازای هر دو کارگر و یک کودک، 4 فرد بازنشسته خواهد داشت.

اقتصاد چین

در مورد فروپاشی اقتصادی که در پیش است باید گفت چون چین یک جایگاه خاص به عنوان یک صادرکننده بزرگ جهانی در 20 سال اخیر داشته، حزب کمونیست چین توانسته هرگونه رکورد اقتصادی احتمالی را دفع کند: با وام های بی حد و حصر دولتی، یارانه های صنعتی و دامپینگ. نتیجه هم این بوده که وضعیت استخدام همیشه در حالت تقریبا پر بوده است. اما کاهش قرض اضافی و ادامه تولید بیش از حد در کنار مصرف کم داخلی و رقابت برای پیدا کردن کارگر ارزان در منطقه یعنی موعد پرداخت بدهی فرا می رسد و پولی نیست. این یک اتفاق بزرگ است. بدهی کلی در حال حاضر سه برابر بازده سالانه اقتصاد چین است و گسترش بدهی و نسیه در سال های اخیر شتاب بیشتری گرفته است.

مسئله سیستم مالی

تا سال گذشته، سیستم مالی چین هر ماه پنج برابر خلق پول سیستم بانک مرکزی آمریکا را ایجاد می کرد. به عنوان مثال طبق داده های سیتی گروپ، تنها در سال 2018 سیستم مالی چین 80 درصد تمام ایجاد اعتبار خصوصی جهانی را به خود اختصاص داد. به خاطر سرمایه گذاری نادرست مرکزی، این وام های بی اجرا در مجموع به رقم 7 تریلیون دلار رسیدند. برای اینکه اعداد معنادار شوند بهتر است بدانید بحران وام مسکن که بازارهای مالی غرب را فلج کرد با رقمی کمتر از 1 تریلیون دلار از این وام های بد تحمیل شد.

به علاوه بخشی از این بدهی هم کوتاه مدت است یعنی به طور مرتب می چرخد و بدهی جدید می سازد. این روند مستمر باعث ایجاد بازگشت های همیشه رو به کاهش می شود. طبق گزارش اکونومیست، سه چهارم وام های جدید در چین به پرداخت بهره روی بدهی موجود ختم می شود. در ضمن شاخص بهره وری کل عوامل که در طول دهه اول قرن جدید اوج گرفت، از آن زمان تقریبا ثابت مانده است.

یک کمربند یک راه

پروژه سرمایه گذاری ابتکار کمربند و جاده همه چیز را بدتر می کند: خلق یوان بیشتر که قرض داده می شود و در پروژه های ارزش اقتصادی مشکوک و روش های مشکوک دیگر بازپرداخت خرج می شود. در این بخش هم سیاست های حزب کمونیست چین که استخدام و ثبات دولتی را بر بهره وری و راندمان ارجح تر می داند، به این معنی است که تولید بیش از حد صنعتی چین باید به سمتی هدایت شود.

به طور خلاصه باید گفت پروژه سرمایه گذاری ابتکار کمربند و جاده جواب نداده است. پروژه چین مفتخر 2025 هم همین طور. شی جین پینگ بارها نشان داده که نمی توان به صورت جدی به اصلاح اقتصاد کشور پرداخت. سهم بزرگی از بخش فناوری های پیشرفته کشور خریداری یا دزدیده شده است و مدارک اخیر نشان می دهد حزب کمونیست چین نمی تواند بخش فناوری شانگهای که چرخه آزاد و ضد ممنوعیتی و ضد محدودیتی و پرجنب و جوش دارد را تاب بیاورد.

چین با فروپاشی جمعیتی روبرو می شود و یکی از وابسته ترین کشورها به زنجیره های تامین جهانی و دسترسی آزاد به بازارهای مصرف کننده خارجی است. بارهای سنگینی روی دوش چین است: اقلیت های سرکش، نخبه های خودسر، تریلیون ها در قرض های بد که در سیستم مالی تیره اش پنهان شده. در این نقطه چین نمی تواند به صورت جدی یوان را برای به چالش کشیدن هژمونی دلار آمریکا شناور کند. البته این راه امتحان شده قبلا و با شکست مواجه شده است.

تکه تکه شدن به جای اتحاد

در ازای تمام پروپاگاندای حزب کمونیست چین، تکه تکه شدن به جای اتحاد، تاریخ چین را تعریف کرده است. در طول تقریبا دو هزاره، تنها در 300 سال مرزهای چین امروزی تحت قدرت سیاسی مرکزی هان متحد بوده است. سرزمینی که بین دریاهای جنوب و شرق چین قفل شده و احتمالا با تهدید یک فروپاشی جدی و تکه تکه شدن در اواخر دهه 2030 مواجه می شود.

آمریکا و چین

هفته گذشته بایدن در یک سخنرانی عمومی چین را به دست داشتن در پشت پرده عملیات های سایبری سطح بالا متهم کرد. او افزود چنین اقداماتی می تواند به یک جنگ بزرگ ختم شود. هم راستا با این روند جنگجویانه بایدن و در جریان دیدارهای مهم با رقبای منطقه ای چین، مشخص است که اقدامات و نوک پیکان دولت جدید آمریکا، حزب کمونیست چین را هدف گرفته است.

با مواجهه چین با فاجعه های چند جبهه ای قریب الوقوع، این نگرش مقابله ای آمریکا در نهایت باعث می شود حزب کمونیست چین در بهترین حالت تنها تا زمانی که همه این بحران ها به یک حالت جمعی برسد قدرت را در اختیار داشته باشد. تنها راه مقابله این حزب هم این است که ادعا کند تنها خودش توانسته چین را به یک قدرت بزرگ بدل کند و مانع استثمارش توسط امپریالیست های خارجی در حال ظهور شود و تنها حزب کمونیست چین می تواند از این کشور در برابر آمریکا حفاظت کند. آمریکایی که به تازگی مصمم شده به تضعیف قدرت و حاکمیت و تسلط بر چین بپردازد.


چین برای مخاطراتی که ذکر شد، نیازمند قراردادهای استعمارگرایانه با دیگر کشورهاست، البته حکومت‌های عمده کشورها مثل ایران هم بیش از آن که دغدغه بهینگی و توسعه داشته باشند، دغدغه بقا دارند و چه شریکی توانمندتر برای کنترل جز چین! برد – برد!

دیدگاهتان را بنویسید